آخرین مطالب منتشر شده در نیلوبلاگ
مخترع ماشین لباسشویی که بود؟ تاریخچه پیدایش آن
رختشوییهای عمومی:تاریخچه ماشین لباسشویی به اولین تمدن ها باز می گردد، زیرا مردم سعی می کنند بهترین شیوه لباس شستن را پیدا کنند، ابتدا در جریان آب و سپس در تانک های پیچیده تر.ماشین لباسشویی یکی از بزرگترین نیاز بشر که نیاز به بهداشت و تمیزی لباس هست را برطرف کرده است.شستشوی البسه از قدیم تا کنون یکی...
سلام دخملا به وبلاگ ❣رویاهای صورتی من ❣ خوش آمدید من ساحل هستم مدیر وبلاگ 🙋.امید وارم توی وبلاگ من بهتون خوش بگذره. ❣Hi garls ,welcom to ❣my pink dreamsIm sahel . I hope you be happy in my web . Ok good by کانال تلگرام ماhttps://t.me/doktaronehzida...
امروز پانزدهم اسفند روز درختکاری است.کتابخانه ترابی موسوی زنگی آباد به مناسبت پانزدهم اسفند روز درختکاری فهرستی از کتابهای کودک با موضوع درخت و درختکاری یا کاشت گیاهان را پیشنهاد میکند؛ کتابهایی که با تصاویر زیبا و متنهای دلنشینشان عشق و احترام به طبیعت و درختان را در دل کودکانمان خواهند کاشت....
دَفتَر پائــــــــــــــیز را باز کُن بَرگ اولش را با کاغذی از جِنس دِلَت جِلد کُن صَفحه هایَش را با اُمیـــــــــــد خَط کشی کُن صـــــــــــــــــــاف و یِکدَســـــــــــــــــــت این بار بِهتــــــــَــــــــــــــر وَرَق بِزَن شُروع به نوشتَن کُن اینبار خوش خـــــَـــــــــــط تَر ...
تمام زنهای فقیر محله ما ... با مناعت طبع زندگی میکردند. سکینه کور دختر بیبی رباب ملا هم ماسوره ور میکرد و از کسی کمکی دریافت نمیکرد. حتی وقتی که ... او پیر شده بود و دگیر ماسورهای هم نبود و همه کارها با وسایل مدرن برقی انجام میشد باز سکینه کور رویه گیوه میبافت و از کسی پول قبول نمیکرد. وقتی...
وقتی مدیر بخش چند تا کار نامربوط بهم داد و بعد از اعتراضم گفت که هر دستوری از بالا برسه باید انجام بدیم و اگه نمیتونم باید استعفا بدم و همکارم شروع کرد به پاچه گرفتن و بقیه ساکت موندن، فکر کردم من که هنر خوندهم و با آدمهای درستوحسابی سر یک کلاس نشستهم، چرا باید تو این نخالهدونی کنار نخالههای ...
وقتی درو محکم بستی، تا خود صبح گریه کردم ،خاطراتو دوره کردمکاشکی میزاشتی برگردم.منو تنهایی شب.منو بی حالی و تن.با یه خودکار رو به شهر بیدارم من کل شب،من که ادم بدی نبودم بی تو سر دردو جنون بی تو بارونو خزون بیا برگرد سمت من،یه بار دیگ بمونبی تو دستام سرده سرده،بی تو چشمام گریه کرده،بی تو قلبم پره در...
وقتی درو محکم بستی، تا خود صبح گریه کردم ،خاطراتو دوره کردمکاشکی میزاشتی برگردم.منو تنهایی شب.منو بی حالی و تن.با یه خودکار رو به شهر بیدارم من کل شب،من که ادم بدی نبودم بی تو سر دردو جنون بی تو بارونو خزون بیا برگرد سمت من،یه بار دیگ بمونبی تو دستام سرده سرده،بی تو چشمام گریه کرده،بی تو قلبم پره در...